دیکشنری
داستان آبیدیک
دستگاه فلزی قابل کاشت
english
1
biomedical engineering
::
implantable metal devices
واژگان شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
دستگاه حفظ اعمال حیاتی
دستگاه خارج کردن فنر تایر
دستگاه خودپرداز
دستگاه خودنشست
دستگاه دهلیزی
دستگاه دولتی
دستگاه دولتی مسئول اجرای قوانین خاص
دستگاه دینامیکی آشوبناک
دستگاه زادآوری تخم بارور
دستگاه ضربه زن
دستگاه عصبی
دستگاه عصبی احشایی
دستگاه عصبی سمپاتیک
دستگاه عصبی نباتی
دستگاه فروش
دستگاه فلزی قابل کاشت
دستگاه گفتارساز
دستگاه گلژی
دستگاه گوارش
دستگاه لایه نشانی طلا
دستگاه لس آنجلس
دستگاه مختصات مغناطیسی
دستگاه موج¬ساز
دستگاه نظارت
دستگاه نظارت شهردارى خرمشهر
دستگاه نمونه گیری خودکار
دستگاه های حفاری تمام مقطع
دستگاه های قابل حمل
دستگاه های ناهمگن
دستگاه همزن مغناطیسی
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید